16
********************

ﺯﻥ
ﺑﯽ ﺁﺯﺍﺭ ﺗﺮﯾﻦ،
ﺑﺎ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺗﺮﯾﻦ،
ﺧﻮﺵ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺗﺮﯾﻦ،
ﻏﯿﺮ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ،
ﻭ ﺑﯽ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳت !
البته تا ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻻﮎ ﻧﺎﺧﻨﺶ ﺧﺸﮏ ﻧﺸﺪه 😂😂😅
17
خبر مرگ

به اطرافی ميگن برو خبر مرگ پدر همسايه ره بته
ميره پشت دروازه خانه شان ميگه: پدرت هست؟
پسرش ميگه نی شب ميایه
اطرافی ميگه: خی بشین که بیایه
21
پیری

شخصی در راه روان بود ، از جویی که سر راهش آمد خیز زد و درین هنگام بادش خطا خورد،
آهی کشید و با صدای بلندگفت: لعنت بر پیری !!
بعد چهار طرفش را نظر انداخت دید هیچکس نیست ، گفت :
والله اگه ده جوانی هم چندان چیزی بوده باشم .
108
***************

همرای دوستم گپ میزدم استاد گفت سر صنف من جای گپ زدن نیست
گفتم استاد ازش سوال پرسان کدم.
گفت از مه پرسان کو مه بهتر میفامم سوالت چیست ؟
گفتم باب اسفنجی😊 چند شنبه ها پخش میشه ؟
بلد نبود جواب بته بیرونم کد بیسواد😂😂😂
119
***************

رفتم سیگرت بخرم دفعتا پدرم داخل دوکان شد ..🤦♀️
زود پاکت سیگرت ره انداختم داخل کثافت دانی. گفتم خدا ره شکر مثل هر روز یک نفره از مرگ نجات دادم.
دستی کشید سرم گفت آفرین پسرم :))😐
180
***************

نفرک میره خواستگاری ازش میپرسن : چه وظیفه داری ؟
میشرمه بگویه چوپان استم ،
میگه در دامنه کوه نمایشگاه گوسفند دارم.
😂
😂😂😂😂😂😂😂😂
133
***************

اگر ثواب زیاد میخواهید .
اگر کلید بهشت را میخواهید.
اگر دوست دارید حوریان بهشتی شما را در آغوش گرفته.
اگر میخواهید در رحمت خدا بروی شما باز شود.
من را افطار دعوت کنید 😁😜😂
●
55
***************

یک نامی که ما دو نام جور میکنیم
محمد=مخمد
رحمان=رخمان
سادات=شادات
شکرالله=شکولله
رضا=یضا
اقا=اغا
قند اغا، شیر اغا، شیرین اغا
شکر اغا، عسل اغا، اوفففف عصابم خراب شد
بلایم د پسش
🤣🤣🤣
31
بوق زدن

یک زن با بچه اش سوار تاکسی شدند. کرایه تاکسی پانزده افغانی بود زن به تاکسی وان بیست افغانی داد.
درایور تاکسی گفت: پنج افغانی زیاد دادی. زن گفت فرق نمی کند از پنج افغانی برای بچه ام بوق بزن.
20
فکاهی

محفل ختم تمام شد و صاحب حکایه قاری صاحبان را در اطاق علیحده نشانیده غذا میداد، پس از مدتی
که چندین غوری پر، خالی گردید ،صاحب خانه ضمن احوالگیری پرسید:
ـ قاری صاحبان نان صحیح خوردین ،سیر شدین ویا .....
درین وقت یکی از قاری ها از تختهء پشت گرمب بزمین افتاد. دیگری صدا کرد:
اینه یکنفر ما سیر کرد !!