24
فکاهی خنده دار

در خارجه یک اپارتمان چندین طبقه ایی آتش گرفته بود تصادف راه زینا هم بند شده بود و چند نفر در پایین آپارتمان جال را گرفته و اشخاص را پایین میانداختند... یک نفر، دو نفر و سه نفر بلاخره یک افریقایی را انداختند مردم فکر کرد که سوخته است جال را پس کردند و باز یک نفر از پایین چیق زد و گفت او بیادر سوخته هایش را نیانداز جور جور شه بیانداز.
57
***************

امروز چاشت گشنه شده بودم
زنگ زدم رادیو آهنگ فرمایشی
نفرک گفت چی دوست داری بشنویی
گفتم آذان مغرب
نمیفهمم چرا قطع کرد
باز میگه رادیوی دلها
🤣🤣🤣
120
***************

ایقه ریشهایم بلند شده و چهریم پیر شده که دیشب تشنه شده بودم رفتم اب بخورم پدرم صبح چشمایش پر اشک شده بود میگفت
دیشب پدر خدابیامرزم ره دیدم 😂
91
***************

میر مفتون میگه:
گمانم نصوار هایم به توف دانی و میماند
دل بدرنگ و جگر کبابم به داش و میماند
مه میگم برو مفتون صایب بیخی د یاد ینگه افتادم با ای اهنگ
🤣🤣🤣🤣
12
********************

بچه بودیم ، هرکی بهمون فحش میداد
کف دستمونو نشونش میدادیم
میگفتیم آینه آینه !
حالا اگه جرات داری به بچه های امروزی فحش بده
یه چیزی جوابتو میده که باید معنیشو از بابات بپرسی
15
فکاهی

میگن یه بار حضرت سلیمان اومد خونه به زنش گفت امروز با یه پروانه صحبت میڪردم این موجودات هم زندگے عجیبے دارن
زنش گفت صبر ڪن بینم پروانه ڪیه؟😡
بای😂😂😂😂
202
***************

دیشو خواب دیدم که همراه آریانا سعید
عزال عنایت و سیتا قاسمی چکر رفتم دفعتاً بیدار شدم
امشب گولی خواب خوردم که دیگه بیدار هیچ نشوم بدبختانه امشب د خواب با طالبان د مذاکرات صلح بودم و هیچ بیدار نمیشدم
🤣🤣🤣
187
***************

دنبال کسی باش
که دنبال کرونا باشد اینگونه اگر نیس به دنبال مرگ باش 😂😂😂😂
151
***************

مجردی سخت نیست!
اما با دیدن موتر های گلپوش آدمه زور میته 😅
115
***************

روزی شخصی نزد بزرگی رفت و گفت سوالی دارم که نمیتوانم نزد جمع بگویم 😶
بزرگ حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید 😐
ولی چون همه رفته بودند بیرون کسی نمیفامه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید 🙁
ببخشين دگه كه مام نميفامم 😒💔