24
فکاهی خنده دار

در خارجه یک اپارتمان چندین طبقه ایی آتش گرفته بود تصادف راه زینا هم بند شده بود و چند نفر در پایین آپارتمان جال را گرفته و اشخاص را پایین میانداختند... یک نفر، دو نفر و سه نفر بلاخره یک افریقایی را انداختند مردم فکر کرد که سوخته است جال را پس کردند و باز یک نفر از پایین چیق زد و گفت او بیادر سوخته هایش را نیانداز جور جور شه بیانداز.
188
***************

اگه مه رئیس👨💼 جمهور میبودم
دهقان بامیه و گلپی ره
از لنگ آویزان میکدم
🙈🙈
76
***************

خورد که بودم مادرم هر وقت د خانه حشره کش میزد مه آهسته کلکین هاره باز میکدم که مگس ها فرار کنن 😌
میفامی مهربانی د ذاتم اس نامردی یاد ندارم😎😅🤣😅
140
***************

پیش مادرم رفتم گفتم دوستت دارم❤️
گفت بخی بچیم پیسه ندارم 😏
به نظر تان ذهن مره خانده باشه 😳
45
***************

دخترا که همراه شان عید کدم امروز چیزی نخواست ازم جز عیدی
باز عیدی شان یک دانه ریمل باشه مه کاکاو پنج روپه گیبردم
عیدی نفری مه د دست سلیم شاهین ماندم
😁😁🤣🤣
179
***************

قاشق چیست ؟
تره وله ایره هم مه برت بگویم قاشق چیست
نیکه تا حالی کد بیل نان میخوردی
😂😂😂😂😂😂
53
***************

حالی مه فامیدم ازی به بعد استوری های فیسبوک را که بیبینم
برایم صدها نفر عید مبارکی میگوید
اما بی غیرتی کده یک عیدی خو نمیته
🤣🤣🤣🤣
26
فکاهی

میگن در یکی از روز ها شخص شخصی را نزد قاضی بردند که این شخص از اسلام هیچ چیز نمیداند .قاضی از ینکه مطمین شود که راست یا دروغ، گفت که من ازشخص چند سوال دارم که ایا میداند یا نه .قاضی از شخص سوال کرد که بگو در غسل چند چیز فرض است او جواب داد سه چیز. قاضی گفت او برادر این که میداند شما چرا ادعای ناحق دارید .قاضی ادامه که کدام چیزهااست مرد گفت : صابون /کیسه/جان پاک
193
***************

از دیگرا بل برق میایه
از مه پیام میایه مشتری عزیز شما بسته ۱۰ جی بی انترنت ماهانه تانرا مصرف نمودید لطفاً بل اش را بیارید وگر نه اعتماد بنفس تان بالای روشن کم میشه
تشکر از اعتماد تان بالای روشن
باز د آخر میگه
روشن نزدیک شدن
مه خو پس مسیچ میتم روشن نزدیک شدن است
اما مه به ینگه تان نزدیک نشدم چی رقمه
🤣🤣🤣
180
***************

نفرک میره خواستگاری ازش میپرسن : چه وظیفه داری ؟
میشرمه بگویه چوپان استم ،
میگه در دامنه کوه نمایشگاه گوسفند دارم.
😂
😂😂😂😂😂😂😂😂